عاقا یه روز عشقمو بردم خونه،داشتیم از هم لب میگرفتیم که یهو بابام اومد...واااای..
.
..
.
.
.
.شروع کرد به داد و بیداد کردن..عشقمو گرفت برد توحیاط پرتش کرد،وسط حیاط شیکوندش و گفت یه باردیگه تو این خونه قلیون بکشی کشتمت
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط محمد علی
آخرین مطالب